ALI TAFAGHODI

موجودی مسافر و مهاجر علاقه مند به عرفان ولی نه پشت ويترينی ٫ مسائل اجتماعی و نگاهی طنز و دوست دارم فقط از يک زاويه نبينم

My Photo
Name:
Location: Long Beach, Ca, United States

Saturday, May 21, 2005

فیلم هندی

اول این عکس ها را نگاه کنید

عکس رو که ديدم اصلا دلم نيامد چيزی ننويسم من اولين چيزی که به ذهنم آمد فيلم شعله بود البته يادم نمی آيد فيلم هندی بيش از ۵ تا ديده باشم ولی ميدانم اين نشانه ها رو داره٫ يک قهرمان که آواز ميخونه (به حالت دستها توجه شودو ميکروفن ) يک دختر ٫ يک پسر ٫گلهای رنگ و وارنگ ٫ مبلهای گرانقيمت ويک سری تماشاچی احساساتی .....

اما در دومين نگاه ٫ من تا بحال عکسی از آقای رفسنجانی به اين شکل نديدم که آنقدر مبلهای بغلی بهش نزديک باشند و صندلی در يک سطح باشدکه دال بر جمع دوستانه است و بعد جوانی که به عنوان نماينده جوان جامعه ايرانی در سمت راست نشسته که مهمترين مطلب ايشان دستی هست, که در لای لنگشان گير کرده و شايد ايشان فکر ميکنند دردی که جوان ايرانی دارد , فقط همين درد مهمان ايشان باشد و يا شلوار لی پوشيدن, چيزی که ما را در مدارس در هنگام رياست جمهوری ايشان مواخذه ميکردند و......... چرا حداقل جوانی مانند مجتبی سميعی نژاد را از زندان برای گفتگو بعنوان نماينده انتخاب نمی کنند يا مسيح علی نژاد و.....................
در نگاه سوم ياد مقاله صادق زيبا کلام افتادم که چقدر به اين عکس می آيد و اينکه چقدر امثالهم مردم ما را ساده فرض ميکنند که با يک مصاحبه با يک مقاله با دو تا عکس و........ ميخواهند تصاوير يک گذشته ٬يک عمر از بين رفته رو با يک سناريوو فيلم هندی تحت تاثير قرار دهند .
راستی چرا ايشان به سمت صندلی اينطرفی بيشتر غش کردند !!!!
----------------------------------------------------------------------------------
ما رو عادت دادن که زندانبان خود را هم دوست داشته باشيم .
فروغ
به ما ياد دادن که شب ها به چشم باز به خواب بريم
اما در روز با چشم بسته به مسائل نگاه کنيم
به ما ياد دادن که با احترام بر مرکب ما سوار شوند
و با اطاعت به مقصدی که ميخواهند بروند
به ما ياد دادن که سکوت علامت رضايت است
و رضايت چيزی است که تو نميدانی چيست
اما کسی خوب است که ساکت و مطيع باشد
به ما ياد دادن که دفاع از حق و گذشت يکی است
هر کسی هر ناحقی کرد تا هر حد ٫ تو گذشت کن
چون گذشت از بزرگان است .
اما آزاده بودن را به ما ياد ندادن ٫ ياد بگيريم

Wednesday, May 18, 2005

بیانیه‌ی کانون وب‌لاگ‌نویسان ایران پن‌لاگ در مورد اعتصاب غذای مجتبی سميعی‌نژاد


محمد سیف‌‏زاده وکيل مدافع مجتبی سميعی‌نژاد وب‌لاگ‌نويس زندانی اعلام کرده است:"در تماسی كه صبح امروز موكلم با من داشت،
به من اعلام كرد كه به جهت بازداشت غیرقانونی‌‏اش و اقدامات خلاف قانون دادسرای ناحیه 21 و این كه مقامات قوه قضاییه اقدامی در جهت رسیدگی به پرونده او نكرده‌‏اند، از امروز دست به اعتصاب غذا زده است."مجتبی سميعی‌نژاد چندين ماه است که به صورت غيرقانونی بازداشت، شکنجه شده و موردبازجویی قرار گرفته است و مقامات سياسی و قضایی جمهوری اسلامی به تمام درخواست‌هایی که برای آزادی مجتبی سميعی‌نژاد شده است تا کنون وقعی ننهاده اند. وضعيت جسمی مجتبی سميعی‌نژاد بسيار نگران کننده است و جسم نحيف شده‌ اش تاب اعتصاب غذا را ندارد. آيت‌الله شاهرودی به عنوان بالاترين مرجع قضایی جمهوری اسلامی مسئول مستقيم هرگونه اتفاق ناگواری است که برای اين وب‌لاگ‌نويس زندانی پيش بيايد.

Monday, May 16, 2005


concert

last night is a first time for many felicity

first concert who goes in USA , first real introducing with weblogger in San diego and first concert of Azam Ali and Ramin Turkian .
Kava Lounge is a sung and cosy place in close to downtown of San Diego , concert started at 10.00pm .

I can image if this concert was in Iran what is happening ?
many people , crowded , .....
but one thing is confusing me , just iranian who lives in san diego or california . all of the people was at concert close to 50 people
ديشب شب اول بود برای اين مناسبتها
اولين کنسرتی که من در آمريکا رفتم ٫ اولين آشنايی فيزيکی با يک وبلاگ نويس در سنديگو ٫ اولين کنسرت اعظم علی و رامين ترکيان
يک مکان دنج و خودمانی در نزديکی مرکز شهر سنديگو به نام kava lounge , و اين کنسرت به دعوتUCSD انجام شده بود . در حدود ساعت ۱۰ شب شروع شد و با آهنگ دوم ديگر فضا گرم شد ٫ اعظم علی را ميتوان انسانی خاکی ٫رها و از موسيقی که ميخواند به همان اندازه که شنونده ٫ميشنود لذت ميبرد
رامين ترکيان مسلط ٫ دمنده روح به موسيقی از هر نوع ٫ روح تلفيق از هر نوعی ٫ در آينده ممکن است پيانو رو با آرشه ويالون هم بزند . CARMEN RIZZO که برنامه ريزی سينتی سايزر ميکرد . يک عود زن درجه يک هم ٫ که يونانی بود و بی نظير اجرا ميکرد . طبلا زن جوان هم که همواره در حال خنديدن بود
بعنوان يک شخص که موسيقی را فقط از راه دل مينوازد و گوش ميدهد احساس کردم که دف ميتوانست در جاهايی بسيار زيباتر به اوج ببرد مخصوصا مدل علی رحيمی و کاری که رامين ترکيان با گيتار و آرشه ميکرد بسيار تم موزيک را به جايگاهی زيبا ميبرد

Wednesday, May 11, 2005

يک نوشته برای باد


PHOTOGRAPHER: Shapoor Barikbin



La LLoya , San Diego 25 March 2005
يک نوشته برای باد
چشم در سرای دل به دنبال یک راه ميگردد برای روشن شدن راه از بيراه در غريبستان از دير آشنا
باد تو مرا هر روز به آغوش می گيری و از راز من باخبری با چشمه خورشيد
صبر را ياد گرفتم از تجربه هم آغوشی تو
سخت و سنگين به تماشای اين سلوک ميشود نشست
وگرنه چون باد می آيی می بينی و می روی


يک کتابی دست گرفتم به نام Da Vincci Code که بسيار زيباست شايد اگر حوصله کنم نقدی ازش بنويسم .
دلم برای کتاب فارسی و حال و هوايی کتاب خريدن و هيجاناتش تنگ شده هنوز اينجا پایم به آنصورت بازنشده وگرنه که .....
خريدن کتاب .............دلم برای شهر کتاب تنگ شده ٫ شهر کتاب هم فقط شهر کتاب ماکان زهرايی (نياوران )و يک کتاب فروشی ديگری که هميشه کتاب هايی که ميخواستم برام تهيه ميکرد دو تا برادر بودن در خيابان تخت طاووس نرسيده به چهار راه قائم مقام اسمش يادم رفته ٫ انتشارات ميترا هم که نرسيده به ميدان ژاله آقای وحدت ٫ و انتشارات مولانا در قزوين زنده ياد حسن زرافشان که اين قلب بزرگ چه در بلندی به بالا رفت و بهترين کتاب فروشی در قزوين بود و پاتوق اهلش .

يادم می آيد بچه که بودم با کتاب طوری بودم که هميشه مادرم مجبور ميشد کتابها رو در نزديک امتحانهايم گم وگور کند يادش بخير وقتی دستشويی می رفتم صدای همه در می آمد که اين تا کتاب رو اون تو تموم نکنه بيرون نمی آيد يک طاقچه هم تو دستشويی خونه بود که هميشه من چند تاکتاب اونجا داشتم واقعا سازندگان آن خانه خيلی به فرهنگ کتاب خوانی در موال اهميت قائل بودند ولی اين مادر بنده خدای من هميشه قبل از اومدن مهمان کتابخانه مرا جمع ميکرد . کتاب زير متکا در بچگی هم که قصه های صمد بهرنگی بود و............. ای دل غافل ای دل شيدا

Monday, May 02, 2005

خريد نان بربری

متنی که آقای بنی صدر در سايت خود گذاشته اند در رابطه با اسطوره سازی است و ديدگاه دايی جان ناپلئونی مردم ايران. 'اسطوره و واقعیت، ابوالحسن بنی صدر' برام خيلی جالب بود٫ ياد مقاله ايی افتادم به نام پرواز بوفالوها .
مديريت در اين مقاله به دو شکل تعريف ميشد
۱) بوفالويی ۲) غازی
بوفالو موجوداتی هستند که به صورت دست جمعی زندگی ميکنند و در اين اجتماع بوفالويی هست که در راس حرکت ميکند و همه بدنبال او در حرکت اگر به بلندی برود همه گله ميرود اگر به دره برود همه بازهم بدنبال او ميروند . اين جريانات ادامه دارد تا اينکه بوفالو رئيس بميرد همه مدعيان باهم دعوا ميکنند تا اينکه يک بوفالو بماند و او رئيس ميشود و دوباره بالا و پائين ....
غازها موجوداتی هستند بصورت دست جمعی زندگی و کوچ ميکنند و بشکل ۷ حرکت ميکنند و کسی که گروه را هدايت ميکند در راس قرار ميگيرد و به نسبت ضعيف تر ها در انتها و در طول پروازشان نفر راس جابش را عوض ميکند با کسی که آماده تر و سر حال تر است .
آيا غازها ميتوانند بوفالو شوند و يا بوفالوها٫ غاز ؟
البته اين يک مثال هست . مشکل از زمانی شروع شده که ما خواستيم اينطور نگاه کنيم و اين طرز نگاه فقط از عدم آگاهی نشئت می گيردو بازهم عدم آگاهی هست که انسانهايی ميشوند اسطوره و مردم دايی جان ناپلئون و دنباله رو .
با حرکتهای و حرفهای بزرگ هم به نتيجه نمی رسد ٫ اگر من نوعی ٫ آگاهی از حق و حقوقم برای خريدن يک نان بربری نداشته باشم چه توقعی بيشتر از نان بربری از من خواهيد داشت . آيا مردم ايران حق و حقوقشان را در رايطه باخريد يک نان بربری ميدانند يا در حال دويدن هستند بدنبال نفر جلويی .
اين از عدم آگاهی است که مردم خودرويی که ارزش ۳۰۰۰۰۰ تومان را هم ندارد به بهای ۷۰۰۰۰۰۰ تومان ميخرند و هنوز به تهران نرسيده مونور ميسوزانند و با گردنی کج به سراغ نمايندگی ميروند که يک کاری برای او بکند و باز هم از عدم آگاهی مردم ايران بود که بدنبال پول نفت درب منزل ٫ بدنبال مو لای قرآن و بديدن عکس بروی ماه بودند . اگر شاه قحط الرجال بوجود آورد بازهم از عدم آگاهی مردم بود فرقی نمی کند نفر بعدی از زير کدام درخت می آيد تا وقتی مشکل خريد نان بربری حل نشود هرکس بيايد همين است بوفالو فقط چشمش به جلو هست کاری ندارد که درست يا غلط فقط ميرود ممکنه الان هم که داره ميره از روی لاشه يک بوفالويی رد بشه ٫ يک لحظه خواسته تامل کنه که شايد رو ماه عکسی نيست .
واقعا تا کی ميخواهيم صبح را با خريد نان بربری به اين شکل شروع کنيم .
اگر آقای مرتضوی ميشود دادستان تهران و هرکاری دلش ميخواهد ميکند بازهم از عدم آگاهی مردم از حق و حقوق قانونی خودشان هست