ALI TAFAGHODI

موجودی مسافر و مهاجر علاقه مند به عرفان ولی نه پشت ويترينی ٫ مسائل اجتماعی و نگاهی طنز و دوست دارم فقط از يک زاويه نبينم

My Photo
Name:
Location: Long Beach, Ca, United States

Wednesday, May 11, 2005

يک نوشته برای باد


PHOTOGRAPHER: Shapoor Barikbin



La LLoya , San Diego 25 March 2005
يک نوشته برای باد
چشم در سرای دل به دنبال یک راه ميگردد برای روشن شدن راه از بيراه در غريبستان از دير آشنا
باد تو مرا هر روز به آغوش می گيری و از راز من باخبری با چشمه خورشيد
صبر را ياد گرفتم از تجربه هم آغوشی تو
سخت و سنگين به تماشای اين سلوک ميشود نشست
وگرنه چون باد می آيی می بينی و می روی


يک کتابی دست گرفتم به نام Da Vincci Code که بسيار زيباست شايد اگر حوصله کنم نقدی ازش بنويسم .
دلم برای کتاب فارسی و حال و هوايی کتاب خريدن و هيجاناتش تنگ شده هنوز اينجا پایم به آنصورت بازنشده وگرنه که .....
خريدن کتاب .............دلم برای شهر کتاب تنگ شده ٫ شهر کتاب هم فقط شهر کتاب ماکان زهرايی (نياوران )و يک کتاب فروشی ديگری که هميشه کتاب هايی که ميخواستم برام تهيه ميکرد دو تا برادر بودن در خيابان تخت طاووس نرسيده به چهار راه قائم مقام اسمش يادم رفته ٫ انتشارات ميترا هم که نرسيده به ميدان ژاله آقای وحدت ٫ و انتشارات مولانا در قزوين زنده ياد حسن زرافشان که اين قلب بزرگ چه در بلندی به بالا رفت و بهترين کتاب فروشی در قزوين بود و پاتوق اهلش .

يادم می آيد بچه که بودم با کتاب طوری بودم که هميشه مادرم مجبور ميشد کتابها رو در نزديک امتحانهايم گم وگور کند يادش بخير وقتی دستشويی می رفتم صدای همه در می آمد که اين تا کتاب رو اون تو تموم نکنه بيرون نمی آيد يک طاقچه هم تو دستشويی خونه بود که هميشه من چند تاکتاب اونجا داشتم واقعا سازندگان آن خانه خيلی به فرهنگ کتاب خوانی در موال اهميت قائل بودند ولی اين مادر بنده خدای من هميشه قبل از اومدن مهمان کتابخانه مرا جمع ميکرد . کتاب زير متکا در بچگی هم که قصه های صمد بهرنگی بود و............. ای دل غافل ای دل شيدا

0 Comments:

Post a Comment

<< Home